آیا تا به حال به این فکر کردهاید که چرا وقتی جلسهای دارید و دوستتان اصرار دارد که جلسه سر وقت شروع شود؛ ولی همه با پنج دقیقه تاخیر وارد جلسه میشوند؟ یا مثلا چرا بعضی افراد همه دوستانشان را از محل کارشان را انتخاب میکنند در حالیکه بعضیها هیچوقت همکاران خود را بیرون از محل کارشان ملاقات نمیکنند؟ فرهنگ سازمانی خیلی از جوابهای این سوالها و دیگر تفاوتهای بیشمار بین سازمانها را در خود دارد. برای درک بهتر انواع فرهنگ و رویکرد بهینه برای برخورد با هریک از آنها، ۴ متخصص توسعه سازمانی در بررسی که انجام دادهند، ۸ سبد فرهنگی یا انواع فرهنگ سازمانی متمایز و متفاوت را ساختهاند (نتایج آن سال ٢٠١٨ در Harvard Business Review به چاپ رسیده است). برای صرفهجویی در مطالعه، دو بعدی که منجر به طبقهبندی هشت نوع فرهنگ میشود و همچنین جزئیات هر بخش را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
٨ نوع فرهنگ سازمانی یا انواع فرهنگ سازمانی
در بررسی انجام شده نویسندگان این تحقیق دو مفهوم را یافتند که اساس فرهنگی و فرهنگ سازمانی یک شرکت را تشکیل میدهد و به آنها این امکان را میدهد تا انواع مختلف فرهنگ سازمانی را در محوری دو بعدی ترسیم کنند.
بعد اول «تعاملات مردمی» است که میتواند از بسیار مستقل تا بسیار وابسته نوسان داشته باشد. به طوری که میتوان تصور کرد که فرهنگهای مستقل رقابت و ارزش را در افراد پرورش میدهند تا بتوانند رشد کنند. در حالی که فرهنگ های وابسته سازمانی موفقیت را از طریق اثربخشی گروهی قضاوت میکنند.
بعد دوم به تغییر واکنش نشان میدهد و دامنه آن از ثبات تا انعطافپذیری قوانین تشکیل دهنده، سلسله مراتب، گوناگونی و تنوع را در ایجاد فرهنگ سازمانی شامل میشود.
مولفان با استفاده از این دو بعد، محوری دو بعدی خلق کردند و در نتیجه هشت نوع فرهنگ را برای معرفی انواع فرهنگ سازمانی ایجاد کردند که روی چیزی که کارمندان را متحد میسازد، فردی که در آن مدل سازمان خوب عمل میکند و آنچه که آن شرکت تمایل به تمرکز روی آن دارد، را مشخص میکند. جالب توجه اینکه، فرهنگی که یک شرکت در آن قرار میگیرد اغلب منعکس کننده صنعت و مکان جغرافیایی آن است. به عنوان مثال، نویسندگان شرکت هواوی که در چین مستقر است را شرکتی دارای فرهنگ «قدرتی» دستهبندی کردند که احتمالا میتواند منعکس کننده فرهنگ وسیع چین باشد. لازم به ذکر است که، شرکتها لزوماً تنها در یک نوع فرهنگ قرار نمیگیرند اما دستهبندی آنها کمک میکند تا رهبران و کارمندان با استفاده از آن فرهنگ، در کارشان موثرتر باشند.
فرهنگ سازمانی هدفمند
کارمندان به واسطه: پایداری و اجتماع جهانی متحد شدهاند.
کارمندان عموما: دلسوز و روشنفکر هستند.
تاکید رهبران روی: آرمانهای مشترک و انگیزههای بزرگ است.
چنین فرهنگ سازمانی برای افرادی خوب است که: به دنبال سازمانی میگردند که اثر گذاشتن روی دنیا بیشتر از موفقیت فردی برای آنها اهمیت دارد.
مثال: Whole Foods
فرهنگ سازمانی مراقبتی
کارمندان به واسطه: وظیفهشناسی متحد شدهاند.
کارمندان عموما: مشارکت کننده و استقبال کننده هستند.
تاکید رهبران روی: اخلاص، کار تیمی و روابط خوب است.
چنین فرهنگ سازمانی برای افرادی خوب است که: دارای انگیزه برای داشتن روابط مثبت کاری هستند.
مثال: Disney
فرهنگ سازمانی دستوری
کارمندان به واسطه: همکاری متحد شدهاند.
کارمندان عموماً: روشمند و پیرو قوانین هستند.
تاکید رهبران روی: رویههای مشترک و آداب و رسوم است.
چنین فرهنگی برای کسانی خوب است که: در محیطهای بدون ابهام و ساختارمند راحتتر هستند.
مثال: SEC
فرهنگ سازمانی ایمن
کارمندان به واسطه: نیاز به احساس حفاظت و توانایی پیشبینی تغییرات سازمانی متحد شدهاند.
کارمندان عموماً: آگاه به ریسک و وظیفهشناس هستند.
تاکید رهبران روی: برنامهریزی پیشرو و عملگرا بودن است.
چنین فرهنگی برای کارمندانی خوب است که: دوست دارند بخشی از تغییرات سازمانی باشند و برنامهریزی دقیق را ترجیح میدهند.
مثال: Lloyd’s of London
فرهنگ سازمانی قدرتی
کارمندان به واسطه: کنترل قوی متحد شدهاند.
کارمندان عموما: اهل رقابت و به دنبال پیشرفت هستند.
تاکید رهبران روی: اعتماد به نفس و تسلط است.
چنین فرهنگ سازمانی برای کسانی خوب است که: برای کسب موفقیت شخصی، بیشتر از موفقیت سازمانی انگیزه دارند.
مثال: Huawei
فرهنگ سازمانی دستاوردی
کارمندان به واسطه: موفقیت متحد شدهاند.
کارمندان عموما: نتیجه محور و شایستگی محور هستند.
تاکید رهبران روی: تحقق اهداف است.
چنین فرهنگ سازمانی برای کارمندانی خوب است که: بهترین عملکرد خود را زمان کار برای اهداف تعیین شده و برای رسیدن به نتیجه ارائه میدهند.
مثال: GSK
فرهنگ سازمانی خوشی
کارمندان به واسطه: بازیگوشی و انگیزش متحد شدهاند.
کارمندان عموما: با نشاط بوده و در جستجوی کاری هستند که باعث خوشحالیشان میشود.
تاکید رهبران روی: خودجوش بودن و شوخ طبعی است.
چنین فرهنگ سازمانی برای افرادی مناسب است که: دوستدار خوشی و به دنبال حس هیجان در زندگی روزمره خود هستند.
مثال: Zappos
فرهنگ سازمانی یادگیرنده
کارمندان به واسطه: حس کنجکاوی متحد شدهاند.
کارمندان عموما: مبتکر، خلاق و همیشه به دنبال کشف چیزهای جدید هستند.
تاکید رهبران روی: نوآوری، دانش و ماجراجویی است.
چنین فرهنگی مناسب کسانی است که: به یادگیری چیزهایی مانند ثبات یا موفقیت شخصی که از طریق کار به دست میآید اعلاقهمند هستند.
مثال: Tesla
نتیجهگیری
در آخر اینکه هیچ فرهنگ شرکتی درست یا نادرست نیست و همچنین اکثر شرکتها کاملا در یک فرهنگ واحد قرار نمیگیرند. به جای اینکه سعی کنید شرکتی را به یک نوع فرهنگ خاص پیوند بزنید؛ از این ۸ طبقهبندی انواع فرهنگ سازمانی به عنوان ابزاری برای درک بهتر عملکرد شرکتهای مختلف و شاید مهمتر از همه، برایب یافتن جایی که خودتان شادتر و سازندهتر هستید استفاده کنید.