سعی کنید با موضوع استعفا و ترک سازمان خود روبرو شوید. در نهایت باید روزی دست از کار بکشید. حالا چه امسال چه سال آینده. یا شاید هم ده سال بعد. در هر صورت دیر و زود دارد اما سوختوسوز ندارد. تنها سوال مهم و واقعی که در اینجا مطرح میشود این است که: چطور بدون خراب کردن پلهای پشت سرتان، دوباره از نظر حرفهای سرپا شوید؟
شاید خواستید یکبار دیگر برگردید. مایکل هیات از تجربه شخصی خود میگوید که روزی از شرکت Thomas Nelson رفته و نهایتا دوباره به عنوان مدیرعامل به آنجا بازگشته است. نمیدانید که چه چیزی در انتظارتان است. حداقلش این است که شاید بخواهید به عنوان معرف از شرکت قبلی برای شغل جدید استفاده کنید. پس همیشه یادتان باشد که پلهای پشت سرتان را خراب نکنید.
متاسفانه، آخر و عاقبت شغلی بیشتر افراد به اندازه شروع خوب و خوش نیست. نکته کلیدی و مهم این است که از همان شروع، آخر کار را در ذهنتان تصور کنید. به عنوان رهبر، باید قدم به قدم کارهایی که در سازمان انجام میدهید فکر شده و عامدانه باشد حتی استعفا دادن و ترک سازمانتان.
بهتر است از نتیجهای که همه به دنبالش هستیم شروع کنیم. همه ما در محیط کار دوست داریم که کارفرما و همکاران، قدرمان را بدانند، از رفتنمان اندوهگین شوند، و اگر فرصت بازگشت دوباره پیش آمد مشتاقانه از ما استقبال کنند.
تمام این موارد محقق میشوند اما تنها به یک شرط، اینکه موقع رفتن و ترک سازمان قبلی، بتوانید شرایط را بخوبی مدیریت کنید.
پیش از هرگونه اقدامی برای استعفا و ترک سازمان یا حتی دنبال شغل جدید گشتن، پیشنهاد می کنیم این هفت اقدام را بخوانید و بعد اقدام کنید.
تصمیم بگیرید که با افتخار و وقار از سازمان بروید
همه چیز از همین جا شروع میشود. نحوه ترک سازمان و استعفا دادن به مراتب بیشتر از نحوه شروع کار، زوایای پنهان شخصیت ما را نشان میدهد. همه چیز به تصمیم شما بستگی دارد. میتوانید با نظر خوب محیط کار قبلیتان را ترک کنید.
سعی کنید روحیهتان را حفظ کنید و اخلاق را رعایت کنید. درباره رئیس، همکاران یا شرکتتان بدگویی نکنید. این کار فقط باعث میشود که کوچک و حقیر دیده شوید.
جالب است که نظرات منفی به سرعت پخش میشوند و به گوش همه میرسند. دنیای کوچکی است و صنعتی هم که شما در آن مشغول به کار هستید بسیار کوچکتر از این دنیا. پس خود را وارد صحبتهای خاله زنکی نکنید.
هیچ وقت نمیدانید که شاید روزی برای کسی کار کنید که در حال حاضر با او همکار هستید. معلوم نیست که ممکن است زمانی بخواهید برگردید. همیشه راه بازگشت را باز بگذارید. مایکل هیات اشاره میکند که به عنوان مدیرعامل همیشه به نحوه رفتن افراد از شرکتش توجه کرده است. نحوه رفتنشان روی نوشتن توصیه نامه یا اینکه بپذیرم معرفشان باشم یا خیر تاثیر زیادی میگذارد.
هزینه و بهای رفتن از شغل فعلیتان را بسنجید
حتما این ضرب المثل قدیمی را شنیدهاید که «مرغ همسایه غاز است»؛ همیشه چیزی که بقیه دارند قشنگتر و بهتر به نظر میرسد. اما یادتان باشد که در هر صورت مرغ و غاز هر دو به نگهداری نیاز دارند.
مایکل هیات به گفتگویش با روحانی جوانی اشاره میکند که بشدت از هیئت مدیرهاش خشمگین و عصبانی است که متوجه چیزی نمیشوند. روحانی جوان به دنبال کسب پست جدید بود. مایکل به حرفهای او گوش داد و سپس در پاسخ گفت:
ببین من نمیگویم که نباید از اینجا بروید. اما خودتان را دست نیندازید. هر جایی همین آش است و همین کاسه. در حقیقت این مدل آدمها همیشه همه جا هستند. آیا ماندن در اینجا فرصتی است برای اینکه مدیریت و رهبری شما رشد کند؟ اگر یاد بگیرید که چطور این مدل افراد را هدایت و رهبری کنید، چه اتفاقی در آینده شما خواهد افتاد؟ هر شغلی محاسن و معایب، و نقاط ضعف و قوت خودش را دارد. امروز من از شغل فعلیام نسبت به شغل قبلی رضایت بیشتری دارم. اما من هم روزهای بدی داشتم.
کلید حل این مسئله این است که واقعگرا باشید. بهتر است که به جای فرارکردن از شرایط، با شرایط روبرو شوید.
این فرصت را به کارفرما بدهید تا با مشکلاتتان آشنا شود
حتما باید دقیقا مسئله یا مسائل واقعیتان را مشخص کنید. آیا مشکل بخاطر کارتان است، رئیستان، همکار، سیستم اداری، یا با کل شرکت مشکل دارید؟
اگر مشکلتان را با رئیس مطرح نکنید، چطور میتوانید انتظار داشته باشید که مشکل حل شود. کسی نمیداند چه پیش میآید: شاید تعریف شغلی جدید، اداره جدید، یا برنامه کاری جدید، مشکلتان را حل کند. مطمئنا وقتی مسائل و مشکلات اصلی را مطرح میکنید، از نتیجه کار شگفت زده خواهید شد.
البته شاید حتی با دانستن مشکل هم باز اتفاقی نیفتد و مشکل حل نشود. اما اگر این فرصت را به آنها ندهید، هیچ وقت متوجه نخواهید شد. اگر دیگر نمیتوانید به کار کردن ادامه دهید حداقل به کارفرما زمان کافی بدهید تا جایگزینی برای شما پیدا کند و روال عادی کار از جریان خارج نشود.
به تعهداتتان نسبت به کارفرمای کنونی پایبند باشید
چه قرارداد استخدام داشته باشید یا نداشته باشید، «وظیفه وفاداری» یادتان نرود. این یعنی کار صادقانه در ازای پرداخت صادقانه.
در کارتان کمکاری نکنید یا چیزی را نادیده نگیرید. قرار است که پست و مقامتان را به بهترین شکل ممکن به نفر بعدی که پس از شما می آید تحویل دهید. کاری نکنید که نفر بعدی که جانشینتان شده پشت سرتان بگوید که «جای تعجبی نیست که چرا رفته. واقعا مثل معجزه است که تا به حال اخراج نشده بود. همه چیز را بهم ریخت و رفت».
خوشتان بیاید یا خیر، جانشین شما مدیر اصلی اعتبار شما در شرکت خواهد بود. دوست دارید که پشت سرتان بگوید «واقعا جایش اینجا خالی است! اگر بتوانم نیمی از کارهایی که او انجام داده را هم انجام بدهم میتوان گفت که موفق بودم!» یا «او همه چیز را به نحو احسن تحویل داده است. همه پروندهها مرتب و منظم است و وضعیت تمام پروژهها مشخص است. انگار که آب از آب تکان نخورده است.»
در ساعات اداری یا با ایمیل اداری محیط کار قبلی سراغ کار جدید نگردید
در اصل این کار به نوعی دزدی محسوب میشود. کارفرما به شما در ازای کاری که برایش انجام میدهید حقوق پرداخت میکند. زمان و وقت شما در ساعات اداری متعلق به کارفرما است. اکانت ایمیلی که سازمان در اختیارتان قرار داده برای این است که مکاتبات اداری و کاری شرکت را با آن انجام دهید. نه ایمیل شخصی برای مکاتبات شخصی.
بدتر اینکه، هر چیزی که با ایمیل شرکت رد و بدل می کنید، سالهای سال در حافظه سیستم شرکت میماند حتی اگر آن را از روی سیستم خودتان پاک کنید. از جمله اعتراضات و شکایت هایی که درباره رئیس یا همکارانتان می نویسید، بحث و گفتگو با کارفرماهای آتی، دعوا و مشاجره با همسرتان، هرچیزی که فکرش را بکنید.
مراقب باشید که مطمئنا همه اینها روزی به ضررتان خواهد شد.
مایکل در ادامه تجربیات مدیریتی گذشتهاش به مدیراجرایی شرکت اشاره میکند که با شرایط بدی شرکت را ترک کرد. یکی از همکاران در همان بحبوحه رفتن او زمزمه توطئه چینی این مدیر اجرایی با شرکت رقیب، پیش از استعفا دادن و ترک سازمان مطرح کرد. به همین خاطر مایکل از واحد منابع انسانی سازمان خواست تا سرورهای ایمیل را چک کنند. آنها هم شواهد و مدارک زیادی پیدا کردند، کشف این ماجرا عواقب بدی برای آن مدیر اجرایی و متاسفانه خانوادهاش در پی داشت.
اطلاعات خصوصیتان را برای کارفرماهای آتی شرح ندهید
واضح است که مسئله در رابطه با صداقت است. داده ها، گزارشها، تماسهای شرکت و مواردی از این دست جزو داراییهای شرکت محسوب میشوند. استفاده از این داراییها به نفع خودتان فرقی با دزدی و برداشتن مال بقیه ندارد. و تحویل این اطلاعات به کارفرمای آتی هم بعد از ترک سازمان و استعفا هم عین سرقت است.
مایکل هیات اشاره میکند که هرگز به عنوان کارفرما، کارمندی را استخدام نمیکند که حاضر میشود اطلاعات کارفرمای فعلیاش را در اختیارتان بگذارد. شاید فکر میکنند با این کار باعث جلب توجه من شده تا استخدامشان کنم اما کاری که آنها انجام داده نشان میدهد که هیچ درک اخلاقی ندارند. هرگز فرهنگ شرکتیام را با این مدل افراد آلوده نمیکنم.
حتی اگر در قرارداد و تفاهمنامه استخدامیتان هم بند و شرط رازداری نیامده باشد، سعی کنید که این مورد را رعایت کنید. هیچ کس از تقلب، سخن پراکنی یا شایعه خوشش نمیآید.
برای ترک سازمان توطئهچینی نکنید
مایکل تعریف میکند که در سال 1986 همراه با Robert Wolgemuth از شرکتی که در آن کار میکردند استعفا دادند. درنهایت شرکت انتشاراتی Wolgemuth & Hyatt Publishers را تاسیس کردیم. ما در فاصله یک هفته از یکدیگر، از شرکت قبلی استعفا دادیم اما پیش از رفتن ما حتی یک کلمه هم درباره کار جدید با هم حرف نزده بودیم.
منظور این است که هیچ نقشه یا برنامه از قبل چیده شدهای برای شروع کار جدید با هم نداشتیم. اما بودهاند نمونههایی که عکس ما رفتار کرده و معمولا هم عواقب و پیامدهای بدی برایشان داشت.
قطعا دلتان میخواهد که کارفرمای فعلی از شما خوشش بیاید. میخواهید که بعدها به عنوان معرف و مرجع از آنها استفاده کنید. اگر کارمند خوبی بوده باشید و کارتان را درست انجام داده باشید، کارفرمایتان بههیچوجه حاضر به از دست دادنتان نیست. اگر میخواهید سایر کارکنان را با خودتان ببرید، بخصوص کارمندان خوب را، با این کار فقط روی زخمشان نمک پاشیدهاید. این کار بدون تردید، تمام پلهای پشت سر را خراب میکند.
در نهایت، اگر واقعا قصد رفتن؛ استعفا و ترک سازمان را دارید، هرگز پیش از اینکه سرپرست یا مدیرتان را از موضوع مطلع نکردید، راجع به این تصمیم با هیچ کسی صحبت نکنید. صرفا مسئله احترام است. با کمی برنامهریزی، میتوانید بدون دردسر و در نهایت وقار و متانت محیط کار قبلیتان را ترک کنید.
یادتان باشد زندگی خیلی کوتاه است. این دنیا هم بسیار کوچک و سرد. دیگر نیازی به دشمن درست کردن برای خود ندارید. تا به امروز روی شغلتان سرمایه گذاری کردهاید، حالا نوبت آن رسیده که روی حرفهتان متمرکز شوید. به آینده فکر کنید و از همان ابتدا، انتهای کار را در ذهن داشته باشید.
کاش می نوشتید که کارفرما ها بیشتر پل های پشت سرشون رو خراب می کنن و طوری برخورد می کنن که اینگار یه مهره بی ارزش بودی
پس یکباره بگو جلوی کارفرما بایدتعظیم کنی و هر حرف زوری هم که بهت گفت بگی چشم. اگه ازگرسنگی بمیرمم اینکارونمیکنم. حرف زور توکتم نمیره. حالامیخاد کارفرما باشه میخواد هرشخص دیگه. شما بااین حرفاتون میخاین القا کنین که شما دربرابر کارفرماتون باید مثل برده رفتار کنین. همه رو نوکر حساب میکنین