جهان در محاصره بیماری همهگیر کووید ۱۹ قرار دارد. پروفسور Tedros Adhanom Ghebreyesus مدیرکل سازمان بهداشت جهانی (WHO)، عنوان کرده که لیبل «همهگیر» باید جهان را برای مبارزه برانگیزاند. وی همچنین اضافه میکند: «توصیف اوضاع به عنوان همهگیر … کاری که WHO انجام میدهد را عوض نمیکند و آنچه که کشورها باید انجام دهند را تغییر نمیدهد». حال برای رهبری مسئولانه در زمان بحران چه کار باید کرد؟
در حالی که درخوستهایی برای آنچه که کشورها باید (میتوانند یا حتما باید) انجام دهند وجود دارد؛ اشخاص و اجتماعات چه کارهایی باید انجام دهند تا رهبری را در مواقع بحرانی تمرین کنند؟
اگر همانطور که پیتر دراکر (Peter Drucker) معلم رهبری میگوید: «رهبری درجه، امتیاز، عنوان و یا پول نیست؛ بلکه مسئولیت است.» باشد؛ چگونه میتوانیم در زمان بروز بحران، به عنوان یک شخص و یک اجتماع مسئولیت پذیر باشیم؟
با پرسیدن سوال به این طریق، میخواهم تاکید کنم که راهحلهای رهبری مسئولانه در اتاقها و یا در دستان سیاستمداران (منتخبان یا دیگران) نیست. در عوض، این راهحلها، فارغ از موقعیتها، در هوش جمعی همه انسانها، نهفته است.
بخشی از مسئولیت ما برای رهبری مسئولانه در زمان بحران این است که به هوش جمعی خود عمل کنیم.
خب، مشکل چیست؟ اجازه بدهید به کتاب رونالد هایفتز (Ronald Heifetz)، نوازنده، محقق رهبری و روانپزشک، مراجعه کنم که دو نوع از مشکلات فنی و تطبیقی را به طور خلاصه اینگونه تعریف کرده است:
فنی
در مواجهه با مشکلات فنی، بسیاری افراد دانش، نقشه، فرضیات فرهنگی و تخصص لازم برای مقابله با آن را دارند. در حالی که مشکلات فنی، مانند کمبود قدرت، میتواند سطح بالایی از اختلال را ایجاد کند. این اختلالات، باعث واکنشها و راهحلهای مناسب میشوند. کارشناسان فنی میتوانند به سرعت وارد عمل شده و مشکل را برطرف سازند.
انطباقی
برای مشکلات انطباقی، مانند کرونا ویروس، هیچ راهحل سریع و سادهای وجود ندارد. کرونا، علاوه بر این که یک مشکل پزشکی محسوب میشود؛ سطح بالایی از عدم اطمینان و ناشناخته را نیز با خود به همراه دارد. پاسخ به این ویروس باید در چندین سطح، مانند مراقبتهای بهداشتی، سیاسی و فرهنگی انجام شود.
مورد آخر، چالشهای خاص خود را دارد که شامل، شناسایی و پذیرش مسئولیت عادات شخصی، از جمله مواد غذایی خورده شده و تمایل به تغییر فرضیات تثبیت شده فرهنگی، بهداشتی و رفتاری در طول زمان است. حل مشکلات انطباقی سختترین کار است. این امر نه تنها مستلزم این است که مردم تغییر کنند؛ بلکه باید اولویتها، عقاید و ثبات قدم خود را نیز تغییر دهند.
هر نوع «پیشرفتی» افراد را ملزم میکند که از هر تخصصی فراتر روند تا بتوانند کشف کردن را به حرکت درآورده و به منظور شروع دوباره، راههای خاصی به کار گیرند.
کووید ۱۹: مشکلی فنی و انطباقی
تعریف کووید ۱۹ به عنوان مشکلی انطباقی، دلالت بر عدم استفاده از راهحلهای فنی برای حل مسئله دارد. هیچ راه حل سریع و سادهای وجود ندارد. به عنوان مثال زدن ماسک روی صورت و خالی کردن فروشگاهها از ماسک راه حل فنی است. فاصله گذاری اجتماعی و عدم حضور در مناطق پرجمعیت، راه حل فنی دیگری برای این ویروس تهدیدآمیز است. اما این راهحلهای فنی برای مقابله با این ویروس کافی نیستند؛ اگر این راهحلها کافی نباشند چه مسئولیت دیگری داریم؟
۵ اصل رهبری مسئولانه در زمان بحران
اجازه دهید که در این بحران، ۵ اصل برای رهبری مسئولانه دز زمان بحران را پیشنهاد کنم. چهار مورد اول متعلق به پروفسور هایفتز و پنجمی به پیتر سنژ ، استاد و مشاور یادگیری سازمانی است.
یک اصل، بیشتر از چیزی است که ما آن را ارزش مینامیم. مثلا در کشاورزی، کشاورزان میدانند که باید در فصل بهار، بذرهایشان را کاشته و در فصل پاییز، برداشت کنند. با نقض ترتیب کاشت و برداشت، این اصل طبیعی نقض شده و برداشت محصول از بین میرود.
برخلاف ارزشها، اصولی که فرهنگها را در برمیگیرند، در مورد همه چیز صدق میکنند. فرقی نمیکند که مالزیایی، کانادایی، آمریکایی، ایتالیایی، چینی یا تبعه هر کشور دیگری باشیم. یک چیز مشخص است؛ اگر هریک از ما، یکی از اصول مشخص شده در پایین را وقتی وسط بیماری همهگیر هستیم، نقض کنیم؛ همه خواهیم باخت.
دکتری اهل مالزی اخیرا اعلام کرده که «به نظر من، الزام به انجام این اصول، همه ما را قادر میسازد تا بتوانیم با هم دست به عمل بزنیم.»
اصل ۱: به بالکن بروید
ایتالیاییها ممکن است نکتهای داشته باشند. در حالی که ۶۰ میلیون ایتالیایی قرنطینه شدهاند؛ برخی به بالکنهای خود میروند تا آواز بخوانند و روحیه دیگران را بالا ببرند؛ نه اینکه از روی بالکن خود را به پایین پرت کنند. به نظر من، رفتن به بالکن و آواز خواندن آنها، میتواند ما را هیجانی کرده و حواسمان را از «سروصدا» و «هرجومرج» و دیدن و مقابله با مشکل موجود، دور کند.
به نظر میرسد آنها به ما توصیه میکنند که باید به خودمان فرصت دهیم و به افکار خود و کارهای در مقابله با این ویروس میخواهیم انجام دهیم، فکر کنیم تا بتوانیم رهبری مسئولانه در زمان بحران داشته باشیم. در برابر همه سروصداها و هرجومرجها، رفتن به بالکن، فضایی که نیاز داریم را فراهم میسازد. همانطور که دکتر سانجای گوپتا میگوید، خطی بین وحشت و احتیاط، ترسیم میکند.
وحشت، ترس و رفتارهای فکر نکرده وحشیانه
فرهنگ لغت آکسفورد، وحشت را اینگونه تعریف میکند: «احساس ناگهانی ترس که نمیتوان آن را کنترل کرد و شما را از درست فکر کردن باز میدارد.» لکسیکو (Lexico)، فرهنگ لغتی در انگلستان، عنوان میکند که ترس منجر به «رفتار فکرنکرده وحشیانه» میشود.
آیا خالی کردن قفسههای دستمال توالت در فروشگاهها نمونهای از رفتار فکر نکرده وحشیانه است؟ استیون تیلور، استاد روانپزشکی دانشگاه بریتیش کلمبیا در کانادا و نویسنده کتاب «روانشناسی بیماری همهگیر» استدلال میکند که این تفکر مسئولانه نیست؛ بلکه محرک سندرم «قفسههای دستمال توالت را خالی کنید» است.
چنین رفتاری مانند پا کوباندن در ورزشگاهها است. تیلور استدلال میکند که اگر در چنین مواقع بحرانی دیدید که فردی با ترس و وحشت جنسی را انبار میکند؛ این رفتار به ترسی واگیردار تبدیل میشود. واکنش هراسناک از آن جهت قابل پیشبینی است که باعث میشود دیگر افراد نیز خرید زیادی داشته باشند. رفتارهای فکر نکرده ما باعث میشود مانند میمونها رفتار کنیم: «میمون میبیند؛ میمون انجام میدهد». ناراحت کننده است که در کانادا رفتارهایی میبینیم که از میمونها سر میزند.
اما همه نمیترسند…
برخی به طور انگل واری محاسبهگر شدهاند و نمیتوانند رهبری مسئولانه در زمان بحران داشته باشند. مثلا، شخصی در استرالیا پس از اینکه بستههای دستمال توالت را در Gumtree به قیمت ۲۰۰۰ دلار استرالیا برای فروش گذاشته بود و فقط از مشتریان بدبخت پول نقد دریافت میکرد، دستگیر شد. این مرد تصمیم گرفت که مانند یک انگل، از ترس مردم برای همهگیری ویروس سوء استفاده کند. زن دیگری در استرالیا با خرید (به طور اتفاقی) و انبار کردن ۱۲ سال دستمال توالت، انبار کردن محصولات را وارد مرحله جدیدی کرد و خود را «ملکه دستمال کاغذی» نامید. (خانواده او قصد دارند بقیه دستمال کاغذیها را برای کمک مالی به همان قیمتی که خریده بودند بفروشند. درآمد حاصل از آن، به مدرسه دخترشان میرود.)
احتیاط و مسئولیت
تمرکز روی احتیاط، ما را به سمت متفاوت عمل کردن سوق می دهد. فرهنگ لغت آکسفورد درباره احتیاج چنین میگوید: «برای مراقبت از آنچه میگویید یا انجام میدهید؛ به خصوص برای جلوگیری از خطر یا اشتباه؛ خطری نمیکنید». پس،بله، توصیه به «شستن دستان» نه تنها راهی برای مراقب بودن، بلکه نوعی رهبری مسئولانه در زمان بحران است.
درباره دیدن سالمندان یا تجمع در خیابانها یا مکانهای مذهبی ( فاصلهگذاری اجتماعی) چطور؟ برای جلوگیری از خطر انتشار میکروبهای ناخواسته، شاید بهتر باشد احتیاط کنید و یا این فعالیتها را محدود سازید (ملاقات سالمندان، اجتماع در تعداد بالا)، یا برای مدتی به دیدن کسی نروید یا به تعداد بالا تجمع نکنید.
به این کار، رهبری مسئولانه در زمان بحران میگویند.
رفتار مسئولانه کاری است که من شخصا انجام میدهم؛ زیرا این امر به طور بالقوه روی شما تاثیر می گذارد. از قضا، خود قرنطینگی یا فاصلهگذاری اجتماعی به خاطر جامعهای سالم انجام می شود. احتیاج به ما کمک میکند تا در مورد آنچه برای جامعه مفید است فکر کنیم و عمل نماییم.
اصل ۲: فشار روانی را کنترل کنید
مرگ و میر بالا، عدم اطمینان و مواجهه با ناشناختهها، سطح فشار روانی بالا ایجاد می کند. پس چگونه می توانیم پریشانی و فشار روانی را با مسئولیت پذیری کنترل کنیم؟
اول از همه، میتوانیم با پرسیدن سوالات درست و پرداختن صادقانه با آنچه دیگران میخواهند بدانند، بپردازیم. اطلاعات صحیح مهم است. در این شرایط، باید نسبت به آنچه در رسانههای اجتماعی میخوانیم محتاط باشیم؛ زیرا این فضا پر از حقیقت، نیمه حقیقت و گاه با دروغهای آشکار است. برای مثال، در واکنش به شایعاتی که از طریق فیس بوک پخش شدند؛ مقامات فرانسه ضروری دانستند که بیانیه عمومی مبنی بر اینکه کشیدن کوکائین کرونا را درمان نمیکند، منتشر کنند.
دوم اینکه، بزرگترین زیانی که هر شخص از جمله سیاستمداران میتوانند در مواقع این چنینی وارد کنند، دروغگویی، فریب دادن، به حداقل رساندن تهدید یا سردرگمی با اظهارات متناقض است. شخصی در بالاترین سطح دولت، یعنی دونالد ترامپ، از شیوع کووید ۱۹ برای توجیه فشار خود نسبت به ایجاد دیواری در امتداد مرز ایالات متحده و مکزیک استفاده میکند. گویی که شیوع این بیماری از مکزیک بوده است.
این رفتارها همیشه روی پینوکیو را سفید میکند و این رهبران همچنان از عدم اعتبار رنج میبرند.
(یادداشت ویراستار: در حقیقت، بسیاری از رهبران جهانی متهم به پخش اطلاعات نادرست، کم اهمیت جلوه دادن اوضاع، سیاسی کردن موضوع، عدم ارتباط با شفافیت شدهاند. بسیاری از رهبران، در شرایط بحرانی، سعی در ارائه راهحلهای فوری دارند که هیچ ارزشی ندارد. رهبری در بحران، به بالاترین سطح صداقت و ایثارگری نیاز دارد.)
اصل ۳: حفظ انضباط فردی
اگر از انضباط فردی خود مسئولانه مراقبت نکنیم؛ چه اتفاقی خواهد افتاد؟ میدانیم که برخی از افراد در بالاترین سطوح دولتی، مشغول سرزنش سایر ملتها برای این بحران هستند.
به عنوان مثال، پرتال آنلاین ارتش چین، Xilu.com، مطلبی منتشر کرده که ادعا میکند ویروس کرونا «سلاحی بیوشیمیایی است که توسط ایالات متحده آمریکا تولید شده تا چین را هدف قرار دهد». اطلاعاتی از این دست، باعث شد تا اِلیسا فراه (Alyssa Farah)، سخنگوی مطبوعاتی وزارت دفاع آمریکا بگوید: «به عنوان بحرانی جهانی، کووید ۱۹ ( باید) زمینه همکاری بینالمللی باشد». به جای آن، حزب کمونیست چین تصمیم گرفته تئوریهای غلط و بیپایهای منتشر کند و اعضای ایالات متحده را منشا کووید ۱۹ بداند.
الان وقت مقصر پیدا کردن نیست؛ افراد کافی برای پرداختن به این کار هستند. الان همه باید با حفظ نظم و انضباط فردی و با مسئولیت پذیری، کاری سخت انجام دهند تا بتوان این بیماری همهگیر را کنترل و مهار کرده و در نهایت، شکست داد.
الان وقت آن نیست که خودمان را با لفاظیها و شعارهای سرزنشگرانه منحرف کنیم. مقصر دانستن، مسئولیت را گردن دیگران انداختن است. سرزنش، دنیای «ما مقابل آنها» را ایجاد میکند و در سرزنش کردن آنها، «ما» از مسئولیتپذیری خودداری میکند.
اصل ۴: صداهای از پایین را محافظت کنید
رهبری مسئولانه، صداهایی مانند دکتر لی را که همکاران خود را از خطر قریبالوقوع ویروس کرونا مطلع کرد، مورد توجه قرار داده و از آنها محافظت میکند. در دسامبر سال ۲۰۱۹، دکتر لی ونلیانگ (Li Wenliang) مطلبی به ۱۵۰ نفر از دوستان خود در محافل پزشکی نوشت و در مورد تعدادی از موارد پنومونی ویروسی که وارد بیمارستان مرکزی ووهان میشوند، گفت. به نظر میرسید همه آنها با بازار غذاهای دریایی هوانان (Huanan Seafood Market)، مرکز اصلی غذاهای دریایی برای رستورانها، در ووهان، مرتبط هستند.
پس از آنکه دکتر لی نامهاش را نوشت؛ مجبور به امضا کردن سندی شد که وی را وادار به سکوت میکرد. پنج هفته بعد، لی توسط همان ویروسی که به دوستانش نسبت به آن هشدار داده بود، کشته شد. وی در همان بیمارستانی که به او اخطار داده بود که در مورد این اتفاق به کسی چیزی نگوید، درگذشت. ساعتی قبل از مرگ لی، جویس نیپ (Joyce Nip) از دانشگاه سیدنی نوشت:
… میلیونها شهروند چینی برای معجزه دعا کردند. دو هشتگ درباره مرگ وی، در ساعت ۶ صبح ۷ فوریه، به ترتیب ۶۷۰ و ۲۳۰ میلیون بار در پلتفرم شبکه اجتماعی محبوب ویبو (Weibo) خوانده شدهاند. از آنجا که چین در اینترنت آزادی بیان دارد؛ برای لی، مانند یک قهرمان سوگواری شد.
محافظت، گوش دادن و توجه به صداهایی مانند دکتر لی، به معنای تمایل مقامات برای کنار گذاشتن کنترل است. این اصل اساسا فرضیات، ارزشها و باورهای رژیمهای سیاسی که بر پایه «کنترل» استوار هستند را به چالش میکشد.
در استبداد، مسئله این است که صداهایی که اط دستورات مقرر عدول میکنند؛ ساکت میشوند. در حکومتهای مستبد، فقط یک صدا اهمیت دارد. هرگونه انحراف از این صدا علامت بیاعتمادی و گاه خیانت است.
رزیمهای استبدادی و ظالمانه، ترجیح میدهند که شهروندان به فکر خودشان نباشند. ترجیح آنها این است که شهروندان، به سادگی همان چیزی که آنها میگویند را انجام دهند.
اصل ۵: فعال واقعی باشید
بدون شک، هرچه امروز انجام میشود، واکنشی در برابر این بیماری جدید است. حتی برخی ممکن است استدلال کنند که ما «پیشگیرانه» عمل نکردهایم؛ زیرا به اندازه کافی کاری نکردهایم تا بتوانیم شیوع این بیماری را کنترل کنیم.
«فعال بودن» به این مفهوم، به عنوان پادزهری «واکنشپذیر» تلقی میشود. اما در اینجا به معنی اصطکاک پیدا کردن است. پیتر سنج (Peter Senge) که پنجمین اصل را نوشته است؛ گفت: «هنر و عملکرد سازمانهای آموزشی، تفاوت بین پیشرو بودن و پیشروی واقعی بودن است». او ادعا میکند که اغلب اوقات، شلوغی ما برای مبارزه با ویروس (مشکل) «آن بیرون»، واکنشی فعالانه برای سرپوش گذاشتن است.
به گفته او، رفتار معمول مواجهه با مشکلات دشوار، عدم انتظار برای کسی که کاری بکند و مشکلات قبل از بروز بحران را حل نماید است. در واقع، رفتاری منفعلانه برای پنهانکاری پیشگیرانه است.
پس معنی فعال واقعی چیست؟ از نظر سنژ، «فعال بودن واقعی از دیدن چگونگی کمک به مشکلات خودمان میآید». چنین شرایطی یک وضعیت عاطفی نیست؛ بلکه محصول تفکر ماست. فعال واقعی به قلب موضوع نفوذ میکند. با حسی حقیقی از مسئولیت، فعال بودن واقعی بیدار شده و با این سوال روبرو میشود: «چه کاری میکنیم که ممکن است باعث ایجاد، گسترش و دخالت در انتشار ویروس شود؟»
اینجا همه ما باید عمیقا با افکار، رفتارها (عادات غذایی و خوردن)، فرضیات فرهنگی و ارزشهای خود روبهرو شویم. این کار میتواند سختترین و خطرناکترین کاری باشد که نیاز به انجام دارد؛ اما باید انجام شود.
آنهایی که تصمیم میگیرند با این رفتارها، مفروضات و ارزشها به صورت علنی روبرو شوند؛ خطر متهم شدن به عنوان نژادپرست را به جان میخرند؛ یا ممکن است خاموش شوند (مانند دکتر لی)؛ یا ممکن است به بدترین حالت ممکن ترور شوند. در عین حال، اگر به همان روش فکر کنیم و همان کارهای قدیمب را انجام دهیم، همچنان نتایج مشابهی خواهیم گرفت. جور دیگری فکر کردن، یعنی انجام همان کارها و انتظار نتایجی متفاوت داشتن، می تواند نشانه جنون باشد.
پس، انتخاب ما چیست؟