چند هفته قبل مدیر ارشدم پیشنهاد داد تا مطلبی بنویسم با موضوع «رهبری مهارت است یا ویژگی ذاتی؟». احساس کردم که نوشتن آن آسان است اما هرچه بیشتر مقالهها و نظریههای مختلف درباره رهبری را بررسی میکردم، بیشتر گیج میشدم.
مدت زیادی است که پژوهشگران و دانشمندان مختلف در مورد مهارت یا ویژگی در رهبری بحث میکنند. آنها استدلالهای متنوعی را برای این موضوع ارایه کردهاند. اما با وجود این استدلالها، نمیتوان هیچکدام از آنها را برای تشخیص مهارت یا ویژگی در رهبری درست و قطعی بدانیم. درنهایت اینکه رهبری ویژگی ذاتی است یا به تواناییها و استعدادهای آموختنی ما وابسته است، هنوز مشخص نیست و جای بحث دارد.
با این حال معتقدم همه میتوانند به روش خودشان رهبر باشند! از نظر من هر حوزه یا پروژهای به مهارتها و ویژگیهای خاصی نیاز خواهد داشت. برخی از این حوزهها به یک برنامهریز استراتژیک بهعنوان رهبر نیاز دارند و برخی دیگر به رهبرانی با توانایی ایجاد ارتباط موثر نیاز خواهند داشت.
بااینحال اگر فردی بعضی از ویژگیها و ذهنیت رهبری را داشته باشد، بدون شک میتواند استعدادهای مورد نیاز دیگر را در خود پرورش دهد. به همین دلیل اینکه بعضی معتقدند ویژگیها ذاتی هستند، درست نخواهد بود بلکه از طریق تجربه هم میتوان آنها را در خود پرورش داد.
در ادامه در مورد ویژگیهایی صحبت میکنیم که همه رهبران باید آنها را داشته باشند:
۱. خودآگاهی
«رهبری درست با خودآگاهی شروع میشود.»
آگاه بودن از ویژگیها، نقاط ضعف، سبک، منش، شخصیت و غیره روی رفتار و ارتباط برقرار کردن رهبران با دیگران تاثیر بسیاری میگذارد. رهبری که نسبت به خودش آگاه باشد، میتواند با برنامه و توانایی بالقوه گروه را تحت تاثیر قرار دهد.
خودآگاه نبودن میتواند نتایج نامطلوب یا دردسرسازی ایجاد کند.
بهترین ابزار رهبری، خود شما هستید. پس اگر میخواهید رهبری کارآمد باشید، به خودتان فکر کنید و در مورد آن یاد بگیرید، به تاثیری فکر کنید که ارتباطاتتان روی دیگران میگذارد. به بازخورد منفی و مثبتی توجه کنید که دیگران در مورد برخورد و سبک شما میگویند و از آنها در مورد ایدهها و ابتکارهایتان بازخورد بخواهید. با استفاده از ابزراهای مختلف، از هر فرصتی برای ارزیابی شخصیت و سبکتان استفاده کنید.
خودآگاهی، مهارت یا ویژگی در رهبری است؟
زمانی که رهبر شوید، نتایج تلاشهای خود را برای درک، تحلیل و ساختن خودتان به خوبی خواهید دید. به همین دلیل یادگرفتن مهارت خودآگاهی را در اهداف خود قرار دهید و برای شناخت خود تلاش کنید.
۲. شهروند جهانی
مفهوم شهروند جهانی به معنای آن است که در مورد اتفاقات سراسر دنیا نه فقط آنچه که در کشور خودمان میگذرد، دغدغه داشته باشیم. رهبران باور دارند که این دنیا دهکدهای جهانی است که در آن افراد بسیاری در راه صلح و کمال انسانهای دیگر و تاثیرگذاری بیشتر درحال تلاش هستند.
رهبران شهروندان همین دهکده جهانی هستند. آنها شهروندان جهانی هستند که حقیقت ذات انسان و سرنوشت مشترک آنها را درک میکنند. این درک الهامبخش رهبران میشود تا با وارد شدن به دنیایی پر از ماجراجویی، چیزی از فراتر از انتظارها بسازند. رهبران در این مسیر میخواهند تاثیری ماندگار از خود برجای بگذارند که الهامبخش دهکده جهانی باشد.
۳. توانمند کردن دیگران
توانمندسازی به معنای تواناکردن خود و همچنین کمک تخصصی به دیگران است. این توانمندسازی به آنها قدرت میدهد تا بر احساس ناتوانی تاثیرگذاری خودشان غلبه کنند، داراییها و فرصتهایشان را بشناسند و در نهایت از آنها بهترین بهرهبرداری را بکنند.
میتوان گفت توانمندسازی از کارکردهای بسیار مهم رهبری است.
زمانی میگفتند که رهبری به معنای تلاش برای کنترل دیگران و اعمال قدرت بر آنها است، اما این مفهوم دیگر معنا ندارد. امروزه رهبران برتر افرادی هستند که به دیگران این امکان را میدهند که پیشرفت کنند و خودشان هم در جایگاه رهبری قرار بگیرند. وقتی ذهنیت متداول و مرسوم رهبر و پیرو را کنار بگذارید، میتوانید با نمایندهها و کارمندانتان ارتباط و پیوند محکمتری برقرار کنید. (باور کنید از آن پیوند کوالانسی که در شیمی خواندیم هم محکمتر است. البته شوخی میکنم!)
رهبر توانمندساز محیطی ایجاد میکند که در آن دیگران میتوانند آزادانه کار کنند و آنقدر احساس مسئولیت داشته باشند که در تصمیمگیریها مشارکت کنند. در چنین محیطی بیشتر از آنچه که بهنظر میرسد، میتوان دستاورد کسب کرد.
توانمندسازی، مهارت یا ویژگی در رهبری است؟
اگرچه برای توانمند کردن دیگران فقط یک فرمول یا یک روش درست وجود ندارد اما رهبر توانمندساز همواره به فرصتهای جدید برای رسیدن به اهداف سازمان فکر میکند. بنابراین توانمندسازی مهارتی است که هر رهبری باید آن را یادبگیرد.
۴. راهحلگرایی
همه ما به روشهای مختلفی به مشکلات واکنش نشان میدهیم. بعضی از ما بهسرعت آن مسئله را در ذهنمان سبک و سنگین میکنیم و بهدنبال دلایل ایجاد آن میگردیم یا به سایر مشکلات مرتبطی فکر میکنیم که هنوز برایمان اتفاق نیفتاده است. اما افرادی هستند که از آن مسئله عبور میکنند و به راهحل فکر میکنند. آنها بلافاصلهمشغول پیدا کردن رویکردهایی میشوند تا مشکل را حل کنند و بعد از آن به پیشروی ادامه میدهند.
تمامی این روشهای منطقی، مورد پذیرش است اما وقتی در جایگاه رهبر قرار دارید، کارمندانتان برای دریافت پاسخ و راهکار به شما مراجعه میکنند. آنها از شما نمیخواهند تا از نظریهها و تئوریها صحبت کنید بلکه تا حد زیادی از شما انتظار دارند که برای حل مشکل راهکار ارائه کنید.
قابل درک است که راهکارها و راهحلها آسان بهدست نیایند. اما وقتی بر روی راهحل در مورد همه مسائل، ذهنمان را متمرکز و تمرین کنیم؛ به مرور ذهنمان راهحلگرا میشود.
به مسائلی فکر کنید که وقتی دانشآموز بودیم، معلمها به ما میگفتند. بهترین دانشآموزان باوجود آنکه تا بحال با آن مسئله برخورد نکرده بودند، بلافاصله فکر میکردند و به جستوجوی راهحل میپرداختند و در نهایت همیشه یک نفر جواب مسئله را پیدا میکرد.
همه دانشمندان و رهبران عالی ذهنیت راهحلگرا دارند، به همین دلیل است که آنها به کشفها و اختراعات بزرگ میرسند.
وقتی فردی در موقعیت یا محیطی چالشبرانگیز قرار بگیرد قطعا میتواند این ویژگیهای رهبری را در خود پرورش دهد و دیگر چالش مهارت یا ویژگی در رهبری دیده نمیشود. وقتی فردی این ویژگیها را داشته باشد، میتواند استعدادهای مختلف دیگری مثل تواناییهای ارتباط برقرار کردن، تدوین استراتژی، برنامهریزی، برخورد با چالشهای ناگهانی و غیره را در خود پرورش دهد و به رهبری موفق تبدیل شود.
به نظرشما مهارت یا ویژگی در رهبری، کدام یک جواب این مسئله است؟