Skip to main content

چه کسی قبول دارد که رهبر عاطفی این روزها نوعی قوی سیاه است؟

نظریه قابلیت اثبات‌پذیری کارل پوپر (Karl Popper)، که معمولا به عنوان تئوری قوی سیاه شناخته می‌شود؛ استدلال می‌کند که نمی‌توان صحت یک نظریه را با تاییدی ساده تصدیق کرد که نتایج پیش‌بینی انجام شده براساس آن نظریه تایید شده است. به گفته وی، تئوری‌ها فقط باید از شرایط نظریه برخوردار باشند و با واقعیت‌ها مغایرت نداشته باشد. پس از آن این چرخه همیشه گردشی و موقت خواهد بود.

اشاره به رهبری عاطفی که مربوط به نظریه پوپر است؛ فقط به این دلیل است که ممکن است ما یک رهبر عاطفی را تجربه نکرده باشیم؛ نه به این دلیل که آنها وجود ندارند. این بدان معناست که تاکنون این واقعیت رد نشده است (ما هنوز نمی‌دانیم).

میلیون‌ها قوی سفید ثابت نمی‌کند که همه آن ها سفید هستند. یک قوی سیاه، برای اثبات اینکه همه آن‌ها سفید نیستند، کافی است.

من برای اولین بار در دبیرستان درباره قوهای سیاه خواندم. کلاس نهم بودم و معلم من درباره فلسفه پوپر و نظریه‌هایش صحبت می‌کرد. مدل قوی سیاه توجه من را به خود جلب کرد. از آن زمان، قوی سیاه به شعار شخصی من تبدیل شده است؛ یک هدف. این خاطره توسط معلمم که من را نیز قوی سیاه می‌نامید؛ مستحکم‌تر شده است. در طول ۲۵ سال گذشته، همیشه سعی کردم یک قوی سیاه باشم؛ یک استثنا. من با قوهای سیاه سازگار هستم. رهبری و چارچوب آن از سنین کودکی راه و روش من بوده است. در مدرسه اغلب اوقات نماینده کلاس بودم. ده سال فوتبال بازی کردم و در بسیاری از اوقات کاپیتان بودم. برخی ویژگی رهبران ذاتی هستند و با ما متولد می‌شوند. فکر می‌کنم که با آن موافقم؛ اما زندگی، آموزش و فرهنگ باقی ویژگی‌ها را برای ما به ارمغان می‌آورند. فقط با این بسته سفارشی از رفتارهای آموخته و ذاتی، می‌توانیم رهبری موفق شویم. این رهبران کسانی از ما هستند که دارای مهارت‌های ارتباطی غیر معمول، همدلی (مقدار بسیاری از آن)، مراقبت و نگهداری از دیگران، میزان بالایی از هوش هیجانی، بینایی منحصر به فرد، اعتماد به نفس، ذهن آگاهی، شخصیت و فروتنی لازم هستند. 

وقتی ایده رهبر عاطفی موفق را تصور می‌کنم؛ او شخصی برجسته و منحصر به فرد و عاطفی است. به نظرم او مثل قوی سیاه استثنا است. ما به آن‌ها فکر می‌کنیم، آن‌ها را می‌خواهیم، از آنان بت می‌سازیم و تلاش‌های خود را برای رسیدن به آن‌ها تقویت می‌کنیم؛ اما آنان کجا هستند؟

رهبران همیشه بودند و خواهند بود.

اما آیا همه آن‌ها با یکدیگر یکسان‌اند؟ ما دوست داریم با چه نوع رهبری کار کنیم؟

به نظرم امروزه نیاز برای رهبران عاطفی بسیار حیاتی است. رهبران عاطفی بسیار فروتن هستند، همدلی دارند و به واسطه مهارت‌های ارتباطی، طرف انسانی آن‌ها متمایز است و حضور و تعامل‌شان با دیگران بیشتر است. آنها بیشتر از آنکه صحبت کنند، گوش می‌دهند. بها داده و بر می‌انگیزانند. به طور قابل مشاهده‌ای اهمیت می‌دهند. مشکلی برای نشان دادن احساسات ندارند. این‌ها قوهای سیاه رهبری هستند؛ تعدادشان کم است ولی تاثیرشان زیاد است. آن‌ها قوهای سیاه هستند؛ نه منطق غیرقابل پیش‌بینی بودن مانند تئوری اصلی، بلکه منطق کمی غیر ممکن بودن. به این معنی که تعدادشان کم است یا «پنهان» هستند. هیچ وقت نمی‌دانیم که  ممکن است کجا را پیدایشان کنیم یا این که اصلا آن‌ها را پیدا می‌کنیم یا نه.

آن‌ها به خاطر اعمال، نگرش‌ها و رفتارهای اصلی‌شان قوی سیاه هستند و بر همه چیز اطرافشان حتی کسانی که توسط آن‌ها هدایت می‌شوند و سازمان‌هایی که رهبری می‌کنند، تاثیر بسزایی دارند. وقتی قوهای سیاه را می‌شناسیم و افتخار همکاری با آنان را پیدا می‌کنیم؛ به راحتی به ما نشان می‌دهند که چرا این نوع رهبری انقدر موثر است. همچنین تشخیص خصوصیاتی که آن‌ها را از دیگران جدا می‌کند بسیار آسان است و جواب این سوال را می‌دهد که چرا تعداد بیشتری از آن‌ها وجود ندارد.

چرا اینقدر نادر هستند؟ از چه چیزی می‌ترسند؟ نمایش احساسات؟ نشان دادن انسانیت‌شان، اینکه اهمیت می‌دهند و می‌توانند آسیب پذیر باشند؟ چرا؟ چون همه متوجه نمی‌شوند و احساس می‌کنند که این آسیب‌پذیری برای تعادل و شادی یک تیم مهم است؟ با خوب بودن و شادتر بودن همه ما مشتاق‌تر، کارآمدتر و موثرتر هستیم. اگر از قوهای سیاه در این باره سوال کنیم؛ آنها موافق خواهند بود. بنابراین، چرا عمل به آن بسیار دشوار است؟

من بیش از بیست سال سابقه کار در صنعت مالی دارم. با ده‌ها شعبه، صدها نفر از مردم/همکاران و رهبران بسیاری کار کرده‌ام. رهبران عاطفی چطور؟ تعداد کمی ولی بله. بنا به تجربه تعداد آن‌ها به اندازه انگشتان یک دست می‌شود. حتی با وجود تعداد کم، تایید وجودشان کافی است. بقیه رهبرانی که با آن‌ها کار کرده‌ام دارای سبک‌هایی مانند رهبران معامله گر بودند که فقط نتایج را تشخیص می‌دادند. همچنین سبک‌های دیگر رهبری نیز وجود دارد؛ اما هیچ یک از آن‌ها ویژگی‌های قوی سیاه رهبری را ندارند.

رهبر عاطفی کیست؟

خیلی‌ها از رهبران بنیادی، رهبران عادی یا مدیران خسته شده‌اند. آن‌ها احساسات، مراقبت و همدلی می‌خواهند. تحقیقات زیادی انجام شده که نشان می‌دهد مردم وقتی مورد ارزش واقع می‌شوند و وقتی به آنها گوش فرا داده می‌شود؛ شادتر بوده، به نتایج بهتری دست می‌یابند و سطح بهره‌وری بالاتری دارند. بخش عمده‌ای از رهبران بدون احساسات رهبری می‌کنند. با این کار، آن‌ها فرصت رهبری موثرتر با تعادل بین رابطه و وظیفه را از دست می‌دهند. اصالت، همدلی، فروتنی، مراقبت، گوش سپردن و گنجایش، همه قابل دستیابی هستند؛ با این حال، اغلب مورد استفاده قرار نمی‌گیرند. رهبران باید تفویض کردن را یاد بگیرند. آن‌ها باید برای تیم خود ارزش قائل شوند و با هرکس به عنوان فردی درون تیم رفتار کنند. مهم‌تر از همه، آن‌ها باید بهزیستی فرهنگی و سازمانی را ارتقا و مهارت های رهبری را توسعه دهند. 

هر مسئولیت یک رهبر عاطفی که می‌تواند با قلبش رهبری کند؛ یک فرصت است. هزاره‌ها رهبران را برای پر کردن این تعامل، مجبور کرده و می‌کنند. رهبری عاطفی نباید از عقل جدا شود. احساسات و عقل به طور جدایی ناپذیری در ارتباط هستند؛ پس چرا ما اجازه نمی‌دهیم این دو با هم اتحاد داشته باشند؟  چرا ما این ارتباط و این فعل و انفعال را پرورش نمی‌دهیم؟ رهبران برای رسیدن به تیم‌های خود نیاز دارند که با هویت‌شان کیمیاگری کنند و آن‌ها را به چیزی منحصربفرد تبدیل کنند.

رهبری در روزگار مدرن هنوز هم روندی برای دریافت از دیگران است. اما به طور فزاینده‌ای هنر بخشیدن است. رهبری عاطفی هنری نوع دوستانه است. حرف مناسب، ژست مناسب و رفتار در زمان مناسب می‌تواند تعیین کننده باشد. سپس رهبری به تعاملی دو طرفه تبدیل می‌شود. این حالت  بیشتر نمونه‌ای به سمت رهبری عاطفی است. افراد همواره رهبرانی که آزادی خلاق را ترویج کرده و فضای خارج از فشارهای عادت‌های نظارتی و کنترل سیستمی ایجاد می‌کنند را دوست دارند. رهبران عاطفی که این کار را انجام می‌دهند ترجیح داده شده و رشد خواهند کرد. امیدواریم در آینده نزدیک، به جای اینکه این رهبران استثنا باشند؛ بیشتر و بیشتر دیده شوند. وجود آن‌ها ثابت می کند که همه  رهبران قوی «معمولی» نیستند و این بدان معناست که آن «قانون» اتخاذ شده دیگر رد می‌شود. اقتصادهای مدرن، دنیای مدرن، بیش از پیش به این نوع دید، نگرش و تاثیر نیاز دارد. رهبر عاطفی نیاز به تبدیل به قوی «سیاه» دارد. 

دانش یک ماجراجویی آزاد است. این بدان معناست که آنچه فردا خواهیم شناخت چیزی است که امروز نمی‌دانیم و آن چیز می‌تواند حقایق دیروز را تغییر دهد.

– کارل کوپر 

 

منبع

Leave a Reply

Close Menu

شرکت توسعه سازمانی همرو

به این پرسش‌ها فکر کنید:
– چگونه نسل بعدی مدیران در سازمان خود را شناسایی می‌کنید و ارتقاء می‌دهید؟
– چگونه نقش رهبری را در سازمان گسترش می‌دهید؟
– چگونه مشارکت افراد را بالا می‌برید و آنها را در جهت طراحی راه‌کار همراه می‌کنید؟
– چگونه تجربه اعضای سازمان و مشتریان خود را می‌سنجید و تغییرات نوآورانه ایجاد می‌کنید؟

 

با ما در ارتباط باشید

آدرس: تهران- خ ولیعصر- بالاتر از میدان ونک- کوچه خلیل‌زاده- پلاک ۲۸

تلفن: ۸۷۶۳۴۸۵۴-۰۲۱
ایمیل: hi@hamro.org