فناوری اطلاعات در سازمان ها مشکلات جدیدی ایجاد کرده است و به همین دلیل مدیران یا حتی کارمندان در بعضی مواقع نمیتوانند به استفاده از آن اعتماد کنند. معمولا مدیران نمیتوانند تصمیمات خوبی برای فناوری اطلاعات در سازمان بگیرند و همین اتفاق مهمترین مشکل آن است که آسیبهای جبرانناپذیری به سازمان میزند. مشکلات ناشی از فناوری اطلاعات در سازمان ها باعث ناامیدی، محدودیت و از بین رفتن اموال و سرمایه میشود. اگر این روند به همین ترتیب ادامه داشته باشد، شرکتها از بین میروند. برای بسیاری از سازمانها فناوری مانند یک واحد مستقل است. فناوری باید به عنوان یک جز مهم در تمامی واحدهای سازمان در نظر گرفته شود. فناوری ارزشهای تازهای با استفاده از دادهها و ایجاد بینش تازه، خلاقیت و کنار گذاشتن مدلهای کسبوکار قدیمی و فرسوده ایجاد میکند. مدیرعاملهای ارشد تنها کسانی هستند که میتوانند ذهنیت اعضای شرکت را نسبت به استفاده از فناوری تغییر دهند. رهبران موفق افرادی هستند که مسیر حرکت سازمان را درک میکنند و نقش مهمی که فناوری در این راه ایفا میکند را متوجه میشوند. بنابراین تغییر رفتاری و انجام اقدامات جدید توسط رهبران به پذیرش و استفاده از فناوری کمک خواهد کرد.
رهبران چگونه باید شکاف بین فناوری و کسبوکار را پر کنند؟
من با رهبران فناوری زیادی کار کردهام که شرکت را برای حرکت به سوی آینده با فناوری تشویق میکردند. تعداد این رهبران خیلی کم است. ولی این رهبران با هم در بعضی ویژگیها اشتراکاتی دارند. برای مثال آنها در واحد مرکزی فناوری اطلاعات در سازمان کار میکنند. آنها به صورت کاملا فعالانه با مشتریان داخلی و خارجی در ارتباط هستند و همچنین با اعضای تیم خود هم ارتباط نزدیکی دارند. آنها همچنین اعضای تیمشان را برای همکاری در کارها تشویق میکنند.
از اعضای تیم فناوری یک شرکت خردهفروشی درخواست کردیم که مشتریان خود را به ما معرفی کنند. این مشتریان مصرفکنندگان داخلی سازمان و عضوی از واحد فناوری اطلاعات در سازمان بودند. این مهندسان هرگز با مشتریان حقیقی خود صحبت نکرده و آنها را ملاقات نکرده بودند. یکی از مدیران فناوری از این سازمان میگفت: «نمیدانم این حرف درست باشد یا نه اما وقتی با مشتریان نهایی شرکت صحبت کردیم به این نتیجه رسیدیم که یک سری مسائلی که مدیر فناوری برای آن تلاش میکند اصلا برای مشتری اجرا نمیشود که همین اتفاق باعث نارضایتی بعضی مشتریان میشود.» یکی از رفتارهای مهم و کلیدی در میان گذاشتن مشکلات فناوری (هر چند کوچک) با اعضای تیم و تلاش برای حل آنها است. مثلا مشکلات سیستمها و سرورها یکی از این مشکلات کوچک مربوط به فناوری است. رهبران فناوری موفق کسانی هستند که با پرسیدن سوالات زیر تلاش کرده تا مشکلات را حل کنند:
- مشکلاتی که میخواهیم آنها را حل کنیم چیست؟
- آیا سرمایهگذاری ما ارزش دارد؟
- چگونه ایدههای جدید را آزمایش کنیم؟
- چگونه نتایج را ارزیابی کنیم؟
اما این سوالات برای موفقیت کافی نیست. مدیران باید یک تیم قوی بسازند و حس همکاری و کنجکاوی را در آنها تقویت کنند. برای اینکه متوجه شویم آیا رهبری چنین رفتاری دارد یا نه باید در جلسات رفتار او را با کارمندانش زیرنظر بگیریم. آیا کاملا درگیر مسئله هستند؟ آیا اعضای تیم خود را بررسی کرده و کارهای آنها را ارزیابی میکند؟
در یکی از جلسات وقتی مدیر ارشد اطلاعات یک شرکت بزرگ صحبت را آغاز کرد، فهمیدم که همان زمان مشکلات مهمی در خط تولید رخ داده است و به همین علت از او پرسیدم که آیا نبایدجلسه را لغو کنیم و به دنبال حل این مشکلات در خط تولید برویم؟ مدیر ارشد گفت: «باید جلسه را ادامه دهیم چرا که من به اعضای تیم خود باور دارم و اگر در حل کردن این مشکلات به من نیاز داشته باشند آن زمان قطعا مشکل جدیتری از خط تولید خواهیم داشت.»
رهبران فناوری اطلاعات در سازمان به خاطر تحولات و تغییرات در دنیای فناوری و تکنولوژی نباید سرزنش شوند. معمولا یک مدیر ارشد اطلاعات تنها چهار سال حق تصدی دارد که کمترین مدت تصدی بین اعضای هیات مدیره است. چرا که این مدیران قربانی پروژههایی میشوند که شکست خوردهاند و به همین دلیل باید بدانیم که وقتی فناوری شکست میخورد، مسئولیتش بین خیلی از افراد تقسیم میشود و فقط مدیر مقصر نیست.
یکی از رهبران فناوری در یک شرکت خردهفروشی باید در مورد علت شکست وبسایت شرکت به خاطر تعطیلات به تمام تیم رهبری توضیح میداد. او گفت که علت این اتفاق چه بوده ولی اینکه دقیقا چه کسی مسئول این شکست است را نمیتوان به یک نفر نسبت داد. او همچنین گامهایی که برای بهبود شرایط انجام شده بود را توضیح داد، تاثیر این گامها را بیان کرد و گفت که برای اطمینان از عدم شکست دوباره باید چه کاری انجام دهند. پس از اینکه صحبتهایش تمام شد، مدیر او گفت که این اتفاق تلخی بوده است ولی به دلیل شفاف بودن توضیحاتش از او تشکر کرد و سپس همه چیز ختم به خیر شد.
مدیر عامل و سایر رهبران کسبوکار هم نیاز به تغییر دارند و شاید یکی از مهمترین تغییرات این است که بدانند فناوری اطلاعات در سازمان یک واحد جدا نیست بلکه فناوری یک توانایی است که در تمامی سازمان باید استفاده شود. این تفکر و تغییر به رهبران کسبوکار کمک میکند که به جای اینکه فقط دستور صادر کنند، نقش فعالتری در فرایند کاری داشته باشند. رهبران کسبوکار همیشه میگویند که چرا کارها باید انجام شوند ولی رهبران فناوری میگویند که این کارها چگونه باید انجام شوند.
رهبران کسبوکار همچنین باید به دنبال ایجاد روشهایی برای استفاده از فناوری باشند. در بسیاری از موارد دیده شده است که یک مدیر اجرایی که درک درستی از فناوری دارد، بهتر میتواند با آن ارتباط برقرار میکنند و آینده موفقتری دارند. بسیاری به این دید رسیدهاند که در محیط پرسرعت و متغیر امروزی هیچ جایی برای رهبران کسبوکاری که از فناوری فرار میکنند وجود ندارد. مدیران کسبوکار باید رهبری فناوری را در شرکت خود تقویت کنند چرا که بدون استفاده از رهبری کمکم مهارتهای فناوری را از دست میدهند و نمیتوانند از تواناییهای آن استفاده کنند.
یک شرکت خردهفروش برای ارتقا مشتریانش باید برای بهروز کردن وبسایت خود برای رقابت با رقبای جدیدی که در فناوری مهارت داشتند تلاش میکرد. این شرکت اما نتوانست سرمایه موردنیاز را بهدست آورد و این دقیقا یکی از خطرات طبیعی است که رهبران فناوری باید در موردش به مدیر مالی هشدار دهند. هیچ یک از این تغییرات به راحتی در شرکتهایی که مدیران اجرایی، فناوری و کسبوکار طبق عادات قدیمی خود رفتار کنند و فناوری را از همه چیز دیگر جدا بدانند رخ نخواهد داد. آنها باید با شکستن این عادات قدیمی و انجام دادن رفتارهای جدید، این مانع را از جلوی خود بردارند و از فناوری اطلاعات در سازمان برای پیشبرد کسبوکار استفاده کنند.