مجمع جهانی اقتصاد به تازگی و با توجه به تحول بیش از یک میلیارد شغل به واسطه فناوری، وضعیت اضطراری در مهارتآموزی اعلام کرده است. حتی پیش از همهگیری کووید ۱۹ هم عمر دنیای اشتغال پایدار به پایان رسیده بود و مدیران ارشد و کارمندان باید پیوسته مهارتهایشان را بهروز میکردند. همهگیری ویروس کرونا فوریت سرمایهگذاری در کسب مهارتها را افزایش داده است، مهارتهایی که باید برای عقب نماندن از سرعت تحول کنونی کسب کنیم. یادگیری یکی از این مهارتها است. به همین دلیل باید مهارت یادگیری را در خود پرورش دهیم. چرا که دستیابی به ذهنیتها و مهارتهای مورد نیاز برای پرورش یادگیری، میتواند زندگی شخصی و شغلی فرد را ارتقا دهد و مزیتی رقابتی برای او خلق کند. اما چگونه میتوانیم یادگیری موثری داشته باشیم و یادگیری ارادی به چه معنا است؟ در ادامه همراه باشید.
ذهنیتها و مهارتهای یادگیری ارادی
در حال حاضر افراد در یادگیری موثر مباحث جدید و ناشناخته با چالش روبهرو هستند. احتمالا یکی از دلایل، این است که بزرگسالان بسیار کمی مهارتها و ذهنیتهای محوری یادگیری موثر را آموزش دیدهاند. یادگیری خودش مهارت است و پرورش آن یکی از محرکهای اساسی موفقیت شغلی بلندمدت به شمار میروند. افراد متبحر در ذهنیتها و مهارتهای یادگیری موثر، میتوانند سریعتر از همتایان خود رشد کنند و از مزیتهای فرصتهای یادگیری پیشروی خود بهره بیشتری ببرند.
این مقاله که بر پژوهش و تجربه چند دههای ما در نقش متخصص استعداد و یادگیری اتکا دارد، ذهنیتها و مهارتهای محوری یادگیری موثر را بررسی میکند. افرادی که در این ذهنیتها و مهارتها تبحر پیدا میکنند، به یادگیرندگان ارادی تبدیل میشوند. این افراد از مهارتی برخوردار هستند که معتقدیم احتمالا اساسیترین مهارتی است که افراد شاغل باید در دهههای پیشرو پرورش دهند. این افراد در این فرایند، ارزش فراوانی را در دسترس خودشان و دیگر نیروهای محل کارشان قرار میدهند.
آزاد کردن اراده
فرصتهای یادگیری رسمی فقط درصد کمی از یادگیری مورد نیاز هر فرد در طول دوران شغلیاش محسوب میشوند. تجربهها و تعاملات روزمره فرصتهای یادگیری بسیار زیادی را فراهم میکنند، اما به شرط اینکه با هر لحظه به عنوان فرصت یادگیری برخورد کنید. یادگیرندگان ارادی نیازشان به یادگیری را میپذیرند، اما از نظر آنها یادگیری جریان کاری مجزا یا تلاشی مضاعف نیست بلکه نوعی رفتار ناخودآگاه و واکنشی است.
یادگیری حالت و ذهنیتی است که بر اساس آن یادگیرندگان ارادی همواره در حال فعالیت هستند. هرچند این افراد همان لحظاتی را تجربه میکنند که بقیه افراد هم تجربه میکنند، اما بهره بیشتری از این فرصتها میبرند چرا که برای آنها همه چیز (همه تجربهها، گفتوگوها، جلسات و ارائهها) همراه با فرصتی برای پرورش و رشد است.
همه میتوانیم به یادگیرنده ارادی تبدیل شویم. دو ذهنیت اساسی (یا باورهایی که باید به آنها معتقد باشید) و پنج شیوه محوری (یا رفتارهایی که در کنار هم شما را به سمت یادگیری ارادی در همه کارها هدایت میکنند) برای دستیابی به مهارت یادگیری ارادی وجود دارد.
پرورش یادگیری ارادی با خو گرفتن به دو ذهنیت اساسی
ذهنیتها قدرتمند بوده و اغلب و البته گاهی اوقات ناخودآگاه تاثیر چشمگیری روی رفتار میگذارند. وقتی این دو ذهنیت بر زیربنایی از خودکارآمدی قرار میگیرند (این باور که اعمالتان میتوانند به شما کمک کنند تا به نتایج مطلوب برسید) به محرکی بسیار قدرتمند برای یادگیرندگان ارادی تبدیل میشوند. این دو ذهنیت «رشد» و «کنجکاوی» هستند. هرچند بعضی افراد ممکن است میلی طبیعی به این ذهنیتها داشته باشند، اما مسئله مهم این است که اینها ثابت یا تغییرناپذیر نیستند. بلکه میتوان آنها را در طول زمان پرورش داد.
۱. پذیرش ذهنیت رشد
مطالعات مشهور کارول دوئک (Carol Dweck)، روانشناس دانشگاه استنفورد در مورد رشد نشان میدهد که افراد در مورد تواناییهایشان به یکی از این دو مجموعه باور یعنی ذهنیت ثابت یا ذهنیت رشد اعتقاد دارند. ذهنیت ثابت این باور است که ویژگیها، استعدادها و تواناییهای فردی منابعی محدود یا ثابت هستند؛ نمیتوان آنها را اصلاح کرد، تغییر داد یا بهبود بخشید. در واقع شما همان خواهید بود که هستید. افرادی که این ذهنیت را دارند اغلب دیدگاهی دوقطبی به خودشان دارند؛ فکر میکنند یا باهوش یا متوسط، یا بااستعداد یا بیاستعداد، یا موفق یا شکستخورده هستند. ذهنیت ثابت از یادگیری جلوگیری میکند، چرا که اجازه ندانستن، شکست خوردن یا تقلا کردن را نمیدهد.
در مقابل ذهنیت رشد بر این باور است که شما میتوانید رشد کنید، توسعه یابید، تکامل پیدا کرده و تغییر کنید. هوشمندی و توانمندی نقاطی ثابت نیستند بلکه ویژگیهایی هستند که میتوانید پرورش دهید. ذهنیت رشد شما را از انتظار بینقص و کامل بودن رها میکند. شکستها و اشتباهها نشاندهنده محدودیتهای هوش شما نیستند، بلکه ابزارهایی هستند که به شما نشان میدهند چطور میتوانید پیشرفت کنید. ذهنیت رشد رهاییبخش است و به شما این امکان را میدهد که ارزش، لذت و موفقیت را صرفنظر از نتیجه، در فرایند جستوجو کنید.
پرورش ذهنیت رشد را میتوانید با تغییر روند گفتوگوهای درونیتان از پرداختن به باورها در مورد تواناییتان (ذهنیت ثابت) به باورها در مورد فرصتها و نیازهایتان (ذهنیت رشد) شروع کنید. برای مثال به جای «من در ارائه مطلب افتضاح هستم» بگویید: «من برای ارائه مطلب در مقابل دیگران به تمرین بیشتری نیاز دارم» یا به جای «من برای ارتقا به نقش سرپرست شایستگی ندارم» بگویید: «به تجربه بیشتری نیاز دارم تا برای ارتقا آماده شوم». این بازنگری ساده تاثیر شگرفی روی باور شما در مورد تواناییهایتان دارد. ذهنیت ثابت معمولا ریشه عمیقی دارد. شاید تغییر افکار پیشفرضتان مستلزم تمرین مداوم باشد.
۲. برای کنجکاوی خود، خوراک تهیه کنید
کنجکاوی یا همان موتور یادگیری ارادی را میتوان پرورش داد، حتی افرادی که معتقدند طبیعتی کنجکاو ندارند هم میتوانند این کار را انجام دهند. کنجکاوی را محرک در نظر بگیرید. کنجکاوی باعث شروع یادگیری ارادی شما میشود. کنجکاوی در حقیقت همان آگاهی، پذیرا بودن در برابر ایدهها و توانایی کشف رابطه بین مفاهیم متمایز است.
پژوهشها به ما نشان میدهند که کنجکاوی به سه دلیل اصلی مهم است. اول اینکه کنجکاوی الهامبخش است. در نتیجه کنجکاوی تعداد دفعات یادگیری شما را مدام بیشتر میکند. دوم اینکه کنجکاوی آغاز چرخهای مطلوب است که توانایی شما به عنوان یادگیرنده مستقل را افزایش میدهد. دلیل آخر هم این است که کنجکاوی با افزایش سن کاهش نمییابد، بنابراین میتواند در هر لحظه از مسیر شغلیتان به شما کمک کند. هرچند روشهای یادگیری شما با گذشت زمان تغییر میکنند، اما کنجکاوی جرقه انگیزه را روشن نگه میدارد.
برای تقویت عضله کنجکاوی چند تمرین زیر را در نظر بگیرید:
- با ترسهایتان روبهرو شوید: ترس مانعی بزرگ در برابر کنجکاوی است. مواجهه با ترسها میتواند اقدام مهمی برای دسترسی به مهارتهای یادگیری باشد. کمی تامل کنید. چه مسئلهای شما را از سوال پرسیدن در جلسات باز میدارد؟ چه مسئلهای به شما اجازه نمیدهد چیزهای جدید را امتحان کنید؟ چه مسئلهای باعث بیمیلی شما به پذیرش ماموریتهای جدید میشود؟ وقتی ترستان را پیدا کنید، میتوانید تصمیم بگیرید چطور میخواهید با آن برخورد کنید.
- تجربهها و ایدههای بدیع را دنبال کنید: محیطهای جدید، تجربههای جدید و روبهرو شدن با گروههای جدیدی از افراد میتوانند محرک کنجکاوی باشند. دنبال کردن مقولههای جدید میتواند اقدامی پرماجرا مثل مهاجرت به کشوری جدید یا کاری ساده مثل تماشای فیلمی مستند در مورد موضوعی کاملا ناشناخته برای شما باشد. مسئله کلیدی اجتناب از ایستایی با تهیه خوراک جدید برای ذهنتان است.
- روی موضوعهای مورد علاقهتان تمرکز کنید: لزومی ندارد کنجکاوی شما به شغلتان محدود شود. پرورش عضله کنجکاوی در همه کارهایی که انجام میدهید، به همه بخشهای زندگیتان کمک میکند. به کسب مهارتها و گرایشهایی به غیر از شغل روزانهتان فکر کنید. شاید دوست داشته باشید در اوقات فراغتتان پادکست تولید کنید، موتور بسازید، تیمی ورزشی را مربیگری کنید یا سازی بنوازید. فرقی نمیکند، هر کاری که دوست دارید را بیشتر انجام دهید.
کنجکاوی در هر شکلی باشد، به شما کمک میکند پذیرا و آگاه بمانید، چشماندازتان را گسترش میدهد و شما را برای یادگیری آماده میکند. چون کنجکاوی در هر فردی ظاهر متفاوتی دارد، بهترین توصیه این است که فقط شروع کنید. کنجکاو باشید و سوال بپرسید. چیزی پیدا کنید که به آن علاقه دارید و امتحانش کنید. وقتی خسته شدید، مقوله دیگری را امتحان کنید، اما امتحان کردن مقولههای جدید را متوقف نکنید.
پنج مهارت محوری یادگیرندگان ارادی
ذهنیت رشد و کنجکاوی فعال نیروی پیشران یادگیری ارادی هستند، اما هنگام پرورش عضلههای یادگیری باید این نیروها را تنظیم کنید و انرژی آنها را موثر هدایت کنید. پنج رفتار موثر به یادگیرندگان ارادی کمک میکند تا از تجربههایشان بیشترین بهره را ببرند. این پنج رفتار تعیین هدف، حفظ زمان برای یادگیری، مطالبه فعالانه بازخورد، انجام تمرین سنجیده و تامل برای ارزیابی خود و برآورد پیشرفت هستند.
۱. اهداف کوچک و شفافی تعیین کنید
یادگیرندگان ارادی اهدافی ملموس انتخاب میکنند تا بتوانند از کنجکاوی به عنوان ابزاری موثر، نه منشا حواسپرتی استفاده کنند. پژوهشگران علم یادگیری، مرزی روشن بین هدف یادگیرنده و «ماندگاری» نهایی یادگیری ترسیم میکنند. یادگیری زمانی ماندگار میشود که شما بتوانید آنچه را یاد گرفتهاید، حفظ کرده و از آن استفاده کنید. ماندگارترین نوع یادگیری زمانی اتفاق میافتد که به دنبال به دست آوردن چیزی هستید که به آن اهمیت میدهید.
شیوههای برتر تعیین هدف به شرح زیر است:
- هدفی تعیین کنید که برایتان مهم است: اهداف منبع انرژی و انگیزه هستند. هدف شما ممکن است شغلی (برای مثال رسیدن به جایگاه مدیر ارشد فناوری) یا مهارتمحور (برای مثال بهبود مهارتهای ارائه) باشد. هر دو هدف مناسب هستند، به شرط آنکه دستیابی به آنها برای شما مهم باشند. ممکن است با توجه به مسائل مهم برای سازمانتان اهدافتان را انتخاب کنید، یعنی ببینید کدام فرصتها و چالشهای نوظهور پیشروی سازمان جذاب هستند و چطور میتوانید هدفی را برای خودتان طرحریزی کنید که به شما امکان استفاده از آن فرصتها یا چالشها را میدهد.
- هدف را ملموس کنید: واضح و شفاف مشخص کنید که چه میخواهید به دست بیاورید و در عین حال با جزئیات بیان کنید که چرا این هدف برای شما مهم است. یادگیری صرفا با هدف یادگیری (آنچه پژوهشگران کنجکاوی شناختی میخوانند) میتواند جالب باشد، اما برای بسیاری از افراد این هدف مانند هدفی که محور آن حل مسئله یا مواجهه با چالش است، انگیزه برای یادگیری فراهم نمیکند. برای مثال «میخواهم بیشتر در مورد فناوری یاد بگیرم» نمیتواند مانند «میخواهم شریک فکری مهمی برای متخصصان دیجیتال باشم و بتوانم با آنها مسائل را حل کنم» جهتگیری مشخصی به شما بدهد.
- ذهنیت «فرصت تکرارنشدنی» داشته باشید: فیلسوف یونانی، هراکلیتوس میگوید هیچکس «دو بار در یک رودخانه یکسان پا نمیگذارد» چرا که نه رودخانه و نه آن فرد با گذشت زمان بدون تغییر باقی نمیمانند. شاید کمک به تمام تیمتان برای دورکاری یا بهینهسازی همه فرایندهای خدمات پس از فروش برای فضای دیجیتال جذابیتی برای شما نداشتند، اما این احتمال وجود دارد که اکنون تنها لحظه کل دوران شغلیتان باشد که چنین فرصتی برایتان مهیا است. ذهنیت فرصت تکرارنشدنی که باعث میشود فرد از هر فرصتی لذت ببرد و یاد بگیرد (چون ممکن است تنها فرصت از این دست در دوران شغلیاش باشد) روش بازنگری قدرتمندی است. تعیین اهداف با این ذهنیت به شما کمک میکند به جای هدر دادن فرصتهای منحصربهفرد، در چالشبرانگیزترین شرایط هم از تمام فرصتهای یادگیری بهره ببرید.
۲. حواسپرتیها را حذف کنید
هرچند یادگیرندگان ارادی با همان حواسپرتیها و انتظاراتی مواجه شده که دیگران هم میشوند، اما زمان یادگیری را حفظ میکنند و اجازه نمیدهند از دست برود. چون هیچ تصمیمی شخصیتر از نحوه استفاده فرد از زمان و برقراری تعادل بین مسئولیتهایش نیست، هیچ فرمول واحدی در مورد زمان گذاشتن برای یادگیری وجود ندارد. بااینحال استراتژیهای یادگیرندگان ارادی برای زمان گذاشتن و حفظ زمان یادگیری در روزهای پرمشغله سه ویژگی مشترک دارند:
- ارزیابی دقیق خود و برنامهریزی: با تحلیلی صادقانه از مقولهای شروع کنید که ما مدل عملیاتی شخصی میخوانیم. در مورد اولویتها، نقشها، زمان و انرژیتان چه انتخابهایی انجام میدهید؟ آیا این انتخابها با اهدافی که برایتان اهمیت دارند، همسو هستند؟ فعالیتهایی را در نظر بگیرید که باید اضافه کنید، اما مهمتر از آن ببینید چه فعالیتهایی را باید کنار بگذارید تا به اهدافتان برسید.
- خودآگاهی در لحظه: حتی وقتی بهترین نیتها را هم دارید، مسائلی مانع یادگیری میشوند. خودتان را برای یادگیری عمیقتر با به حداقل رساندن حواسپرتیهای محیط و مدیریت انرژیتان آماده کنید. از دستگاههایتان فاصله بگیرید. پیش از شروع دوره تمرکز طولانی، پیادهروی کنید. زنگ هشداری را برای هر یک ساعت تنظیم کنید تا به شما یادآوری کند که حرکات کششی انجام دهید. محیط کارتان را به نحوی بچینید که حواسپرتیها حذف شوند.
- آزمایش کردن و انعطافپذیری: شاید برای پیدا کردن حوزه مناسب برای خودتان به زمان و آزمایش و تکرار نیاز داشته باشید. آزمایشهای کوچک انجام دهید و ببینید چقدر به شما کمک میکنند بخشی از زمانتان را سرمایهگذاری کنید. هیچ روش و ایدهای بینقص نیست، اما شاید مهمتر اینکه هیچ ایدهای همیشه موفق نیست. به یادگیری ارادی و حفاظت از زمان متعهد شوید، اما با تغییر شرایط برای تغییر بعضی از استراتژیها انعطافپذیری به خرج دهید.
۳. فعالانه به دنبال دریافت بازخورد کاربردی باشید
بازخورد برای بیشتر متخصصان، اصلی شناخته شده است. حتی اگر علاقهای به دریافت آن نداشته باشیم، باز هم مزیتهایش را درک میکنیم. یادگیرندگان ارادی در این زمینه متفاوت هستند، چرا که نه تنها به دنبال بازخورد بوده بلکه با اشتیاق آن را مطالبه میکنند. میدانند که بدون بازخورد ممکن است نقاط کوری داشته باشند که پیشرفتشان را متوقف کند. هنگام مطالبه بازخورد این کارها را انجام دهید:
- دیگران را آماده کنید: افراد را روی مسئلهای متمرکز کنید که برای بهبودش تلاش میکنید. بسیاری از ما احتمالا بعد از جلسهای مهم از همکارمان پرسیدهایم: «چطور بود؟» خیلی متفاوت خواهد بود اگر پیش از جلسه به همکارمان بگوییم: «در حال کار روی مدیریت واکنشهایم بعد از به چالش کشیده شدن ایدههایم هستم. خیلی خوب میشود اگر حواستان به این واکنشها باشد و بعد از جلسه به من بازخورد دهید». اعلام مسائلی که برای بهبودشان تلاش میکنید، احتمال دریافت بازخورد متناسب و کاربردی را افزایش میدهد.
- با پافشاری بخواهید جزئیات ارائه کنند: بازخورد زمانی بیش از همه مفید است که کاربردی باشد و بازخوردهای کاربردی اغلب دارای جزئیات و مثال هستند. اگر فردی به شما گفت در جلسه برخورد تدافعی داشتید، از او بخواهید اطلاعات بیشتری بدهد. بپرسید تدافعی بودن من در حالت چهرهام ظاهر شد یا در زبان بدنم؟ آیا لحن صدایم تغییر کرد؟ چه حرفی زدم که نشان میداد تدافعی برخورد میکنم؟
- تصمیم بگیرید چطور میخواهید با بازخورد برخورد کنید: شاید تعجبآور به نظر برسد، اما نوع قضاوت شما در مورد تواناییتان در پذیرش بازخورد و انجام کاری با توجه به آن، در نحوه واکنش نشان دادن یادگیرنده ارادی به بازخورد نقش بسیار مهمی دارد. شاید فعالانه به دنبال بازخورد باشید، اما لزومی ندارد در مورد هر نظری اقدامی انجام دهید (یا حتی قبولش کنید). بازخورد دادهای است که جمعآوری میکنید تا به شما در بهبود کمک کند، اما در نهایت در برخورد با آن اختیار کامل دارید.
- به دنبال نظر متخصصان باشید: وقتی نمیدانید چه چیزی خوب است، رشد دشوار میشود. با بازخورد گرفتن از فردی که تخصص دارد، برای مثال مدیر ارشدی که به جایگاهی رسیده که شما میخواهید برسید یا فردی که در حوزه مورد علاقه شما تخصص عمیقی دارد، برای پیشرفت الگو به دست میآورید. تخصص از مهارتهای ظریفی تشکیل شده است. متخصص میتواند بینشهایی به شما بدهد که همتایتان نمیتواند.
۴. در حوزههای مورد نظرتان برای رشد سنجیده تمرین کنید
تمرین به ویژه تمرین در شرایط زمینهای، در یادگیری نقشی بسیار حیاتی دارد. الگوی تلاش، شکست، اصلاح رویکرد و تلاش دوباره، محور کسب همه مهارتهای رفتاری است. کی اندرس اریکسون (K. Anders Ericsson) روانشناس بعد از تحقیق در مورد پرورش تخصص در حیطههای گوناگون مثل ورزش، هوانوردی، پزشکی و موسیقی به این نتیجه رسید که «رویکردی علمی به توسعه تخصص» وجود دارد و «شواهد قاطعانه و بدون استثنا نشان میدهند که متخصصان همیشه ساخته میشوند و تخصص ذاتی نیست».
بسیاری از ما معتقدیم که «کار نیکو کردن از پر کردن است» اما این ضربالمثل معروف به اندازه کافی روشن نیست. تکرار مداوم کارها در ایجاد مهارت نقش کمی دارد. اریکسون میگوید «تمرین سنجیده» به ایجاد تخصص منجر میشود. تمرین سنجیده «فعالیتی متمرکز و به اندازه مناسب چالشی با هدف گسترش تخصص» است. به عبارت دیگر هدف تمرین موثر پر کردن خلاهای مهارتی است که ورای مجموعه مهارتهای کنونی شما وجود دارند. در واقع منظور تمرین بر اساس اصل گلدیلاکس است؛ تمرینی که نه خیلی سخت، نه خیلی آسان و نه خیلی تکرارکننده کارهایی است که اکنون میتوانید انجام دهید بلکه به میزان مناسب چالشبرانگیز و بر مهارت مورد نیاز شما متمرکز است. معتقدیم ویژگی سنجیده کار کردن علاوه بر اینکه عامل تمایز بسیار مهمی برای یادگیرندگان ارادی است، در عمل معمولا با آنچه بیشتر ما انجام میدهیم، بسیار متفاوت است (جدول زیر را مشاهده کنید).
افراد اغلب … | درحالیکه باید … |
دامنه تمرین را بیش از حد گسترده میکنند. هدفتان را بهبود مهارتهای ارائه تعیین کردهاید، اما این مهارت آنقدر عناصر ظریف زیادی دارد که بعید است بدون تشریح مفصلتر مسئله بتوانید آن را آنچنان بهبود ببخشید. ارائه در ۱۰۰ موقعیت مختلف به شما کمک میکند تا اضطرابتان را کاهش دهید، اما کمک چندانی به شکلگیری مهارتهای مورد نیازتان نمیکند. | دامنه تمرین را محدود کنند. کدام بخش از مهارتهای ارائه شما به تمرین نیاز دارد؟ شاید نیاز داشته باشید عادت استفاده از تکیه کلامها هنگام ارائه را کنار بگذارید. تمرکز بر مهارتی جزئی به شما کمک میکند پیشرفت قابل تشخیص و چشمگیری به سمت هدفتان داشته باشید. |
زمان زیادی را صرف یک مهارت میکنند. وقتی در کاری توانمند هستیم، معمولا حس خوبی به ما میدهد که مدام همان را تکرار کنیم. مشاهده بهبود ممکن است شما را وسوسه کند به کار روی همان مهارت ادامه دهید، اما وقتی شروع به پیشرفت کردید، تمرین همان کارها به پیشرفت بیشتر شما کمک نمیکند. در واقع ممکن است تلاشهایتان برای ایجاد تخصص را تضعیف کند و شما را بیش از حد به حس ششم وابسته کند. | روی حوزهها و بخشهای ویژهای تمرکز کنند که هنوز در آنها مهارت کسب نکردهاند. همراه با تکامل مهارتهایتان روی مسائلی تمرکز کنید که بیشتر شما را به چالش میکشند. |
برای کسب مهارتهای جدید منتظر فرصتهای رسمی مثل دورههای آموزشی میمانند. یادگیری رسمی ابزار قدرتمندی است. معتقدیم انرژی متمرکز دوره یادگیری دارای طراحی مناسب میتواند همان جرقهای باشد که بسیاری از افراد برای شتاب بخشیدن به تمرینشان نیاز دارند. در عین حال میدانیم که نباید معطل چنین فرصتهایی بمانید. | در مورد تمرین فرصتطلب باشند. یکی از ویژگیهای شاخص یادگیرندگان ارادی این است که از هر فرصتی برای بهبود استفاده میکنند. هر تماسی با مشتری، هر جلسهای، هر تعاملی با تیم یا مدیر فرصتی برای تمرین است. همواره تمرکزتان را بر پرورش مهارتها و تلاش فعالانه روی این مسئله حفظ کنید. پیش از تماس ۱۰ دقیقه برای آماده کردن رویکردتان صرف کنید. ارائهتان را جلوی آینه تمرین کنید. از همکارتان بخواهید گفتوگویی دشوار را با شما تمرین کند. در همه کارهایتان به دنبال فرصت یادگیری باشید. |
منبع: McKinsey & Company
۵. به طور منظم در خودتان تامل کنید
فراشناخت یا تامل در تفکر خودمان یا هدایت کردن آن نقشی حیاتی در همه کارهای شناختی، از جمله توانایی شما در تامل در موقعیتها و درس گرفتن از آنها ایفا میکند. تامل مهارتی تشخیصی است که به شما کمک میکند خودتان را ارزیابی و نیازهای یادگیریتان را هم با توجه به عملکرد گذشته خودتان و هم در مقایسه با متخصصان شناخته شده برآورد کنید. تامل به شما کمک میکند اقدامهایتان را تجزیه کنید، آن اجزا را اصلاح و بعد آنها را به نحوی کنار هم قرار دهید که عملکردتان را بهبود ببخشد.
تاملی که به ارتقای یادگیری منجر میشود، در سه لحظه اصلی یعنی قبل، حین و بعد از هر کار اتفاق میافتد. پیشبینی شناختی همان آیندهنگری است. در لحظات قبل از هر کار به این فکر میکنیم که چطور میخواهیم به کاری بپردازیم، با مسئلهای برخورد کنیم یا در گفتوگویی دشوار چه میخواهیم بگوییم. در اتفاقات پیشرو تامل میکنیم. این فرایند پیشبینی یا برنامهریزی ما را برای یادگیری آماده میکند. وقتی در حین رویدادی تامل میکنیم، میتوانیم مسیرمان را اصلاح و تغییراتی را اعمال کنیم. حتی وقتی «در گود» هستیم هم متوجه اتفاقات جاری میشویم و میتوانیم در لحظه یاد بگیریم و تجربه کنیم. در نهایت تامل گذشتهنگرانه به ما این امکان را میدهد که موقعیتی را در گذشته بررسی کنیم، میزان کارآمدی اقدامهایمان را بررسی کنیم و بعد ببینیم که با رویدادی مشابه در آینده چه برخوردی خواهیم داشت.
در بین مزیتهای فراوان تامل دو مزیت برجستهتر هستند. اولین مزیت همبستگی تامل و خودکارآمدی است. محور یادگیری باور شما به این مسئله است که میتوانید یاد بگیرید، بهبود بیابید و گامهای ضروری را برای دستیابی به سطح عملکرد مطلوب بردارید. تامل آغازگر چرخه مطلوب ایجاد اعتمادبهنفس است. اعتمادبهنفس این احساس را در ما تقویت میکند که توانمند هستیم. این احساس هم ما را برای توانمندتر شدن آماده میکند. اعتماد به نفس ارادهای برای پرداختن به چالشهای دشوار ایجاد میکند که به تقویت مهارتهای موجود و ایجاد مهارتهای جدید منجر میشود. تامل در این چالشها هم اعتمادبهنفس بیشتری خلق میکند و این چرخه به همین صورت ادامه مییابد.
مزیت دوم و به همان اندازه مهم این است که تامل موانع پیشروی فرد برای تغییر را کاهش میدهد. تواناترین افراد در حل مسئله زمانی استراتژیهای جدید را امتحان میکنند که استراتژی قدیمی دیگر پاسخگو نیست. در دنیایی پرشتاب کار میکنیم و ناآشنایی به ویژه در برابر فشارهای زمانی میتواند مانع مهمی باشد. تامل به آشنایی ذهنی با فرایندهای جدید منجر میشود. چون از قبل در مورد مسئلهای فکر کردهاید و همواره به اصلاح و بهبود فکر میکنید، نگرانی در مورد ایجاد تغییر کماثرتر میشود.
توانایی ما در تامل از بسیاری جهات تهدید میشود. مشغولیت زیاد، کار کردن مداوم و داشتن بار کاری بیش از حد روی توانایی ما برای درنگ و ارزیابی شرایط و عملکردمان تاثیر میگذارد. اما هرچه دنیای اطرافمان شلوغتر باشد، نیازمان به زمان تامل اختصاصی بیشتر میشود. یادگیرندگان ارادی نه تنها به تامل میپردازند بلکه در بسیاری از موارد آن را مرسوم میکنند. الگوهای یکنواخت و پیشبینیپذیری را در مورد زمان تامل و موضوع آن ایجاد میکنند. استراتژیهایی را برای ثبت این تفکرات و مراجعه مداوم به آنها تعیین میکنند. یادگیرندگان با اتکا به این رسوم تعداد تصمیمهای مربوط به تامل (مثل زمان، موضوع و نحوه تامل) را کاهش میدهند تا مراجعه دوباره به این تمرین آسانتر شود.
میزان ارادهای که برای بهبود عملکردمان خرج میکنیم، ما را برای چالشها آماده میکند، ما را برای افزایش مهارتها در زمان نیاز مهیا میسازد و در نهایت ما را باانگیزه و متعهد نگه میدارد. یادگیری ارادی سرمایهگذاریای است که ما روی خودمان انجام میدهیم، اما به همان اندازه سرمایهگذاریای است که روی شغلمان، خانوادهمان، جامعهمان، سازمانمان و به طور کلی دنیا انجام میدهیم. در نتیجه شاید بتوان آن را اساسیترین مهارتی دانست که هر شاغلی باید پرورش دهد.